X میرنیوز نکس وان کلیپ ویدیاب کلیپ جدید ویدجین
loading...

گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر

گاتاهای مرجع شعر قصیده،شعر نو،شعر عاشقانه،شعر مثنوی،شعر سپید،شعر قالب نیمایی،شعر غزل،شعر قطعه،شعر ترجیع بند،شعر ترکیب بند،شعر رباعی،شعر دو بیتی،شعر تصنیف و شعر چهارپاره میباشد.

آخرین شعر ها

قصیده مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود

مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود

نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود

سپید سیم زده بود و در و مرجان بود

ستارهٔ سحری بود و قطره باران بود

یکی نماند کنون زآن همه، بسود و بریخت

چه نحس بود! همانا که نحس کیوان بود

نه نحس کیوان بود و نه روزگار دراز

چه بود؟ منت بگویم: قضای یزدان بود

جهان همیشه چنین است، گرد گردان است

همیشه تا بود آیین گرد، گردان بود

همان که درمان باشد، به جای درد شود

و باز درد، همان کاز نخست درمان بود

کهن کند به زمانی همان کجا نو بود

و نو کند به زمانی همان که خلقان بود

بسا شکسته بیابان، که باغ خرم بود

و باغ خرم گشت آن کجا بیابان بود

همی چه دانی؟ ای ماهروی مشکین موی

که حال بنده از این پیش بر چه سامان بود؟!

به زلف چوگان نازش همی کنی تو بدو

ندیدی آن گه او را که زلف چوگان بود

شد آن زمانه که رویش به سان دیبا بود

شد آن زمانه که مویش به سان قطران بود

چنان که خوبی مهمان و دوست بود عزیز

بشد که باز نیامد، عزیز مهمان بود

بسا نگار، که حیران بدی بدو در، چشم

به روی او در، چشمم همیشه حیران بود

شد آن زمانه، که او شاد بود و خرم بود

نشاط او به فزون بود و غم به نقصان بود

همی خرید و همی سخت، بیشمار درم

به شهر هر گه یک ترک نار پستان بود

بسا کنیزک نیکو، که میل داشت بدو

به شب ز یاری او نزد جمله پنهان بود

به روز چون که نیارست شد به دیدن او

نهیب خواجهٔ او بود و بیم زندان بود

نبیذ روشن و دیدار خوب و روی لطیف

اگر گران بد، زی من همیشه ارزان بود

دلم خزانهٔ پر گنج بود و گنج سخن

نشان نامهٔ ما مهر و شعر عنوان بود

همیشه شاد و ندانستمی که، غم چه بود؟

دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود

بسا دلا، که به سان حریر کرده به شعر

از آن سپس که به کردار سنگ ‌و سندان بود

همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود

همیشه گوشم زی مردم سخندان بود

عیال نه، زن و فرزند نه، مئونت نه

از این همه تنم آسوده بود و آسان بود

تو رودکی را -ای ماهرو!- کنون بینی

بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود

بدان زمانه ندیدی که در جهان رفتی

سرود گویان، گویی هزاردستان بود

شد آن زمانه که او انس رادمردان بود

شد آن زمانه که او پیشکار میران بود

همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان است

همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان بود

شد آن زمانه که شعرش همه جهان بَنَوشت

شد آن زمانه که او شاعر خراسان بود

کجا به گیتی بوده‌ست نامور دهقان

مرا به خانهٔ او سیم بود و حُملان بود

که را بزرگی و نعمت ز این و آن بودی

مرا بزرگی و نعمت ز آل سامان بود

بداد میر خراسانش چل هزار درم

وزو فزونی یک پنج میر ماکان بود

ز اولیاش پراکنده نیز هشت هزار

به من رسید، بدان وقت، حال خوب آن بود

چو میر دید سخن، داد داد مردی خویش

ز اولیاش چنان کز امیر فرمان بود

کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم

عصا بیار، که وقت عصا و انبان بود

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 237
تبلیغات
محل تبلیغات
موضوعات

انواع شعر

لیست شاعر ها

آمار سایت
  • کل مطالب : 995
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 174
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 464
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 35
  • بازدید هفته : 1,246
  • بازدید ماه : 479
  • بازدید سال : 104,832
  • بازدید کلی : 695,232