X میرنیوز نکس وان کلیپ ویدیاب کلیپ جدید ویدجین
loading...

گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر

گاتاهای مرجع شعر قصیده،شعر نو،شعر عاشقانه،شعر مثنوی،شعر سپید،شعر قالب نیمایی،شعر غزل،شعر قطعه،شعر ترجیع بند،شعر ترکیب بند،شعر رباعی،شعر دو بیتی،شعر تصنیف و شعر چهارپاره میباشد.

آخرین شعر ها

قصیده رودکی چنگ بر گرفت و نواخت

رودکی چنگ بر گرفت و نواخت

باده انداز، کو سرود انداخت

زان عقیقین میی، که هر که بدید

از عقیق گداخته نشناخت

هر دو یک گوهرند، لیک به طبع

این بیفسرد و آن دگر بگداخت

نابسوده دو دست رنگین کرد

ناچشیده به تارک اندر تاخت

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2183

قصیده بر رخش زلف عاشق است چو من

بر رخش زلف عاشق است چو من

لاجرم همچو منش نیست قرار

من و زلفین او نگونساریم

او چرا بر گل است و من بر خار؟

همچو چشمم توانگر است لبم

آن به لعل، این به لؤلؤ شهوار

تا به خاک اندرت نگرداند

خاک و ماک از تو بر ندارد کار

رگ که با پیشیار بنمایی

دل تو خوش کند به خوش گفتار

باد یک چند بر تو پیماید

اند کاو را روان بود بازار

لعل می را ز درج خم برکش

در کدو نیمه کن، به پیش من آر

زن و دخترش گشته مویه کنان

رخ کرده به ناخنان شدکار

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 257

قصیده با خردومند بی‌وفا بود این بخت

با خردومند بی‌وفا بود این بخت

خویشتن خویش را بکوش تو یک لخت

خود خور و خود ده، کجا نبود پشیمان

هر که بداد وبخورد از آن چه که بلفخت

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 227

قصیده نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت

نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت

سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر

یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت

سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر

رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی

نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر؟

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2441

قصیده گل صدبرگ و مشک و عنبر وسیب

گل صدبرگ و مشک و عنبر وسیب

یاسمین سپید و مورد بزیب

این همه یکسره تمام شدست

نزد تو، ای بت ملوک فریب

شب عاشقت لیله‌القدرست

چون تو بیرون کنی رخ از جلبیب

به حجاب اندرون شود خورشید

گر تو برداری از دو لاله حجیب

وآن زنخدان بسیب ماند راست

اگر از مشک خال دارد سیب

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2255

قصیده کسی را که باشد بدل مهر حیدر

کسی را که باشد بدل مهر حیدر

شود سرخ رو در دو گیتی به آور

ایا سر و بن، در تک و پوی آنم

که: فرغند آسا بپیچم به توبر

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2249

قصیده آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب

با صد هزار نزهت و آرایش عجیب

شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان

گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب

چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد

لشکرش ابر تیره و باد صبا نقیب

نفاط برق روشن و تندرش طبل زن

دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب

آن ابر بین، که گرید چون مرد سوکوار

و آن رعد بین، که نالد چون عاشق کئیب

خورشید را ز ابر دمد روی گاه‌گاه

چو نان حصاریی، که گذر دارد از رقیب

یک چند روزگار، جهان دردمند بود

به شد، که یافت بوی سمن باد را طبیب

باران مشکبوی ببارید نو به نو

وز برگ بر کشید یکی حلهٔ قشیب

کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت

هر جو یکی که خشک همی بود شد رطیب

تندر میان دشت همی باد بردمد

برق از میان ابر همی برکشد قضیب

لاله میان کشت بخندد همی ز دور

چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب

بلبل همی بخواند در شاخسار بید

سار از درخت سرو مرو را شده مجیب

صلصل به سر و بن بر، با نغمهٔ کهن

بلبل به شاخ گل بر، با لحنک غریب

اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد

کاکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب

ساقی گزین و باده و می خور به بانگ زیر

کز کشت سار نالد و از باغ عندلیب

هر چند نوبهار جهان است به چشم خوب

دیدار خواجه خوب تر، آن مهتر حسیب

شیب تو با فراز وفراز تو با نشیب

فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب

دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی

بارید کان مطرب بودی به فر و زیب

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2416

قصیده اندی که امیر ما باز آید پیروز

اندی که امیر ما باز آید پیروز

مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید

پنداشت همی حاسد: کو باز نیاید

باز آمد، تا هر شفکی ژاژ نخاید

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 214

قصیده با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا

باشد گه وصال ببینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا

تا اندران میانه، که بینند روی او

تو نیز در میانهٔ ایشان نشینیا

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 226

قصیده دریا دو چشم و آتش بر دل همی فزاید

دریا دو چشم و آتش بر دل همی فزاید

مردم میان دریا و آتش چگونه پاید؟

نیش نهنگ دارد، دل را همی خساید

ندهم، که ناگوارد، کایدون نه خردخاید

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 248

قصیده کس فرستاد به سر اندر عیار مرا

کس فرستاد به سر اندر عیار مرا

که: مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا

وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت

برهاناد ازو ایزد جبار مرا

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2159

قصیده کار همه راست، آن چنان که بباید

کار همه راست، آن چنان که بباید

حال شادیست، شاد باشی، شاید

انده و اندیشه را دراز چه داری؟

دولت خود همان کند که بباید

رای وزیران ترا به کار نیابد

هر چه صوابست بخت خود فرماید

چرخ نیارد بدیل تو ز خلایق

و آن که ترا زاد نیز چون تو نزاید

ایزد هرگز دری نبندد بر تو

تا صد دگر به بهتری نگشاید

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 244

قصیده جهانا! چه بینی تو از بچگان

جهانا! چه بینی تو از بچگان

که گه مادری، گاه مادندرا؟

نه پاذیر باید تو را نه ستون

نه دیوار خشت و نه زآهن درا

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 253

قصیده هر باد، که از سوی بخارا به من آید

هر باد، که از سوی بخارا به من آید

با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید

بر هر زن و هر مرد، کجا بروزد آن باد

گویی: مگر آن باد همی از ختن آید

نی نی، ز ختن باد چنو خوش نوزد هیچ

کان باد همی از بد معشوق من آید

هر شب نگرانم به یمن تا: تو برآیی

زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید

کوشم که: بپوشم، صنما، نام تو از خلق

تا نام تو کم در دهن انجمن آید

با هر که سخن گویم، اگر خواهم وگر نی

اول سخنم نام تو اندر دهن آید

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2591

قصیده پوپک دیدم به حوالی سرخس

پوپک دیدم به حوالی سرخس

بانگک بر برده به ابر اندرا

چادرکی دیدم رنگین برو

رنگ بسی گونه بر آن چادرا

ای پرغونه و باژگونه جهان

مانده من از تو به شگفت اندرا

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 297

قصیده دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل

دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل

که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید

اساس طبع ثنایست، بل قوی‌تر ازان

ز آلت سخن آمد همی همه مانیذ

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 214

قصیده می آرد شرف مردمی پدید

می آرد شرف مردمی پدید

آزاده نژاد از درم خرید

می آزاده پدید آرد از بداصل

فراوان هنرست اندرین نبید

هرآن گه که خوری می خوش آن گه است

خاصه چو گل و یاسمن دمید

بسا حصن بلندا، که می گشاد

بسا کرهٔ نوزین، که بشکنید

بسا دون بخیلا، که می بخورد

کریمی به جهان در پراگنید

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2101

قصیده دلا، تا کی همی جویی منی را؟

دلا، تا کی همی جویی منی را؟

چه داری دوست هرزه دشمنی را؟

چرا جویی وفا از بی وفایی؟

چه کوبی بیهده سرد آهنی را؟

ایا سوسن بناگوشی ، که داری

به رشک خویشتن هر سوسنی را

یکی زین برزن نا راه برشو

که بر آتش نشانی برزنی را

دل من ارزنی، عشق تو کوهی

چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟

ببخشا، ای پسر، بر من ببخشا

مکش در عشق خیره چون منی را

بیا، اینک نگه کن رودکی را

اگر بی جان روان خواهی تنی را

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2478

قصیده به حق نالم ز هجر دوست زارا

به حق نالم ز هجر دوست زارا

سحرگاهان چو بر گلبن هزارا

قضا، گر داد من نستاند از تو

ز سوز دل بسوزانم قضا را

چو عارض برفروزی می‌بسوزد

چو من پروانه بر گردت هزارا

نگنجم در لحد، گر زان که لختی

نشینی بر مزارم سوکوارا

جهان این است و چونین بود تا بود

و همچونین بود اینند بارا

به یک گردش به شاهنشاهی آرد

دهد دیهیم و تاج و گوشوارا

توشان زیر زمین فرسوده کردی

زمین داده مر ایشان را زغارا

از آن جان تو لختی خون فسرده

سپرده زیر پای اندر سپارا

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2394

قصیده به نام نیک تو، خواجه، فریفته نشوم

به نام نیک تو، خواجه، فریفته نشوم

که نام نیک تو دامست و زرق‌مر نان را

کسی که دام کند نام نیک از پی نان

یقین بدان تو که دامست نانش مر جان را

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 228

رباعی نارفته به شاهراه وصلت گامی

نارفته به شاهراه وصلت گامی

نایافته از حسن جمالت کامی

ناگاه شنیدم ز فلک پیغامی:

کز خم فراق نوش بادت جامی!

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 260

رباعی با داده قناعت کن و با داد بزی

با داده قناعت کن و با داد بزی

در بند تکلف مشو، آزاد بزی

در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور

در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 2256

رباعی دل سیر نگرددت ز بیدادگری

دل سیر نگرددت ز بیدادگری

چشم آب نگرددت، چو در من نگری

این طرفه که: دوست تر ز جانت دارم

با آن که ز صد هزار دشمن بتری

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 251

رباعی آن خر پدرت به دشت خاشاک زدی

آن خر پدرت به دشت خاشاک زدی

مامات دف و دو رویه چالاک زدی

آن بر سر گورها تبارک خواندی

وین بر در خان ها تبوراک زدی

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 261

رباعی گر بر سر نفس خود امیری، مردی

گر بر سر نفس خود امیری، مردی

بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن

گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی

اشتراک گذاری :

نفر پسندیدن
امتیاز5 بازدید : 276
صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 صفحه بعد

تعداد صفحات : 7

تبلیغات
محل تبلیغات
موضوعات

انواع شعر

لیست شاعر ها

آمار سایت
  • کل مطالب : 995
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 319
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 754
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 111
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 13,549
  • بازدید سال : 124,965
  • بازدید کلی : 511,254